کد خبر: 1282088
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۴:۲۰
دکتر اکبر امراهی، عضو هیئت علمی گروه مدیریت آموزشی و توسعه منابع انسانی دانشگاه فردوسی مشهد:
در عصر دیجیتال و به‌ویژه با ظهور هوش مصنوعی، باید به این فکر کرد که چگونه می‌توان روایت مهدویت را به‌گونه‌ای ارائه داد که برای نسل جدید، قابل درک، ملموس و الهام‌بخش باشد. بسیاری از تولیدات فعلی نتوانسته‌اند از ظرفیت‌های جدید مانند تولید محتوای تعاملی، بازی‌های رایانه‌ای، پادکست‌های تخصصی، فیلم‌های با کیفیت جهانی و استفاده از الگوریتم‌های هوش مصنوعی در تحلیل و پردازش مفاهیم مهدوی بهره ببرند
محبوبه قربانی
جوان آنلاین: برخي معتقدند در دنياي مدرن با پيچيدگي‌ها و چالش‌هاي روزمره، مفاهيم مهدويت و انتظار كاربردي و ملموس نيست. افراد بيشتر به دنبال راه‌حل‌هاي فوري براي مشكلات روزانه هستند و اين مفاهيم را از زندگي عملي جدا مي‌بينند. غافل از اينكه فرهنگ مهدويت مي‌تواند به‌ عنوان منبعي براي ايجاد اميد، عدالت و همبستگي اجتماعي در دنياي مدرن كاربرد داشته باشد.  دكتر اكبر امراهي، عضو هيئت علمي گروه مديريت آموزشي و توسعه منابع انساني دانشگاه فردوسي مشهد نيز معتقد است اين ديدگاه ناشي از درك نادرست از مفهوم مهدويت و انتظار است. چراكه در دنياي مدرن، انتظار از هميشه مهم‌تر و مسئله‌مند‌تر است، چراكه زندگي مدرن بحران‌هايي مانند نداشتن تفكر و تعقل، نااميدي و از بين رفتن آرمان‌گرايي، فاصله گرفتن از معنويت و ارزش‌هاي اخلاقي و... را براي بشريت رقم زده كه پاسخ آن در انتظار و فرهنگ مهدويت نهفته است.  او مي‌گويد:« انتظار يعني آزادي عقل و فكر. انتظار نه يك واكنش منفعلانه، بلكه يك حركت آگاهانه براي آزادي و رهايي است. انتظار يعني مقاومت در برابر نااميدي و بي‌هدفي، ايجاد اميد و حركت براي اصلاح فردي و اجتماعي، بازگرداندن معنويت و عدالت به زندگي انسان‌ها. لذا نياز انسان مدرن به انتظار بيشتر از هر زمان ديگري است، زيرا زندگي مدرن به معناي نفي نياز انسان به خدا و آرمان‌هاي متعالي نيست. خانواده‌هاي امروزي، بيش از هر زمان ديگري به يك اميد و نقطه اتكا نياز دارند. با توجه به مشكلات اقتصادي، ظلم و محدوديت‌هاي آزادي حقيقي، انتظار نه ‌تنها بي‌معنا نشده، بلكه تبديل به يك نياز حياتي شده است. پس انتظار، دقيقاً همان نقطه‌اي است كه زندگي مدرن به آن نياز دارد چراكه انتظار، پاسخ به بحران‌هاي مدرنيته است.» متن كامل اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد. 
    
چگونه مي‌توان فرهنگ مهدويت و انتظار را به ‌صورت عملي و نه شعاري، در تربيت فرزندان و نهاد خانواده نهادينه كرد؟
تغيير فرهنگ در درون خانواده، مستلزم پرورش هر فرد به ‌عنوان يك انسان منتظر است. زماني كه والدين با دغدغه انتظار رشد كنند و خود را در اين مسير پرورش دهند، اين نگرش به‌ طور طبيعي در فضاي خانواده منعكس خواهد شد. رفتارها، اولويت‌ها، ميزان ازخودگذشتگي، اميدها و حتي نحوه مواجهه با مسائل مختلف زندگي، همگي تحت‌تأثير اين نگرش قرار مي‌گيرند. تربيت خانوادگي بيش از آنكه بر گفتار و رفتار مستقيم متكي باشد، بر انگاره‌ها و باورهايي استوار است كه والدين در ذهن خود نسبت به انتظار شكل داده‌اند. 
در سطح عملي، خانواده مي‌تواند با روايت تاريخ شفاهي خود و جامعه، زمينه آشنايي فرزندان را با مفاهيم عميق انتظار فراهم كند. اين امر نيازمند شناخت صحيح ذائقه نسل‌هاي مختلف است. بهره‌گيري از ابزارهايي مانند موسيقي، فيلم، شعر، داستان و ديگر هنرها، مي‌تواند به ارزش‌آفريني و انتقال مفاهيم انتظار كمك كند. ايجاد محيطي كه تفكر را در افراد پرورش دهد، از ضروريات اين مسير است. تفكر نبايد صرفاً به‌عنوان مهارتي براي يادگيري در نظر گرفته شود، بلكه بايد آن را توانايي بنياديني دانست كه فرد را به درك عميق‌تر از مسائل و معناي زندگي مي‌رساند. ميزان پرسشگري، طرح بحث‌هاي نو، تشويق به مطالعه و استفاده از رسانه‌هايي كه ارزش‌هاي خانواده منتظر را تقويت كند، از جمله اقداماتي است كه مي‌تواند در اين راستا انجام شود. 
تبيين صحيح مفاهيمي مانند معناي زندگي، مسير جبهه حق و باطل، هدف از زيستن و مسئوليت انسان، بايد متناسب با زبان و درك كودكان، نوجوانان و جوانان صورت گيرد. ابزارهايي همچون انيميشن، موسيقي، فيلم، رسانه و داستان در اين زمينه نقش مهمي ايفا مي‌كنند. رسانه‌ها تأثير مستقيمي بر شكلگيري ذائقه، عاطفه، آگاهي و تفكر افراد دارند و مدل تربيتي خانواده بايد با در نظر گرفتن اين تأثيرات طراحي شود. آگاهي از روش‌هاي تربيتي انديشمنداني همچون شهيد مطهري، علامه مصباح و ديگر متفكران اسلامي مي‌تواند راهنماي مؤثري در اين مسير باشد. 
اگر خانواده بستر مناسب براي رشد فكري و هويتي فرزندان را فراهم نكند، اين خلأ از سوی عوامل بيروني پر خواهد شد. در صورتي كه علم و معرفت در خانواده مرجعيت نداشته باشد، ارزش‌آفريني در فضاي خانواده به عناصر بيروني همچون سلبريتي‌ها و جريان‌هاي رسانه‌اي واگذار خواهد شد. شيوه ارزش‌آفريني در خانواده ارتباط مستقيم با باورهاي بنيادين والدين دارد و اين باورها هستند كه در نهايت رفتارها، تصميم‌گيري‌ها و فضاي تربيتي خانه را شكل مي‌دهند. 
 
برخي افراد انتظار را فقط به دعا و اعمال عبادي محدود مي‌كنند، در حالي كه برخي ديگر آن را يك مسئوليت اجتماعي مي‌دانند. از نگاه ديني، حد و مرز اين دو رويكرد چيست؟
انتظار را نه مي‌توان صرفاً به دعا و عبادات فردي محدود كرد و نه به مسئوليت اجتماعي. اين مفهوم بر اساس منابع اصيل ديني، قرآن و احاديث اهل‌بيت (ع) شامل هر دو بعد فردي و اجتماعي است كه مكمل يكديگرند. برخي افراد ممكن است انتظار را به عبادات فردي محدود كنند اما اين نگاه مي‌تواند به انزواطلبي و منفعل بودن منجر شود. از طرف ديگر، رويكردي كه تنها بر بعد اجتماعي تأكيد كند و از دعا و معنويت غافل باشد، به كنشگري بي‌هدف و بدون معنويت تبديل خواهد شد. انتظار، هم دربردارنده ارتباط عميق فرد با خداوند است و هم مسئوليت‌هاي اجتماعي براي زمينه‌سازي ظهور. دعا و عبادت زماني صحيح هستند كه به تغيير فرد و جامعه منجر شوند و مسئوليت اجتماعي نيز بايد بر پايه تربيت ايماني باشد. هدف اصلي انتظار مقابله با ظلم و بي‌عدالتي است و نبايد به گونه‌اي تعريف شود كه فرد را از مسائل اجتماعي غافل كند. جوامعي كه مناسك عبادي دارند اما نسبت به ظلم بي‌تفاوتند، نمي‌توانند انتظار واقعي را تجربه كنند. اهل شيطان با ترويج نگاه سكولار به دين، عبادات را از مسئوليت اجتماعي جدا مي‌كنند. اما انتظار حقيقي حركتي است به سمت تحقق جامعه‌اي بر پايه عدل، ايمان و اخلاق. بنابراين، انتظار نه تنها در دعا و عبادات، بلكه در عرصه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي و اقتصادي نيز معنا پيدا مي‌كند و راه را براي آمدن منجي بشريت هموار مي‌سازد. 
 
توليدات فرهنگي و رسانه‌اي در حوزه مهدويت تا چه حد توانسته‌اند تصويري واقعي و تأثيرگذار از امام زمان (عج) ارائه دهند؟ چه ضعف‌هايي در اين حوزه وجود دارد؟
در حوزه توليدات فرهنگي و رسانه‌اي مرتبط با مهدويت، يكي از مشكلات اساسي عقب‌ماندگي در سطح كمي و كيفي است. با توجه به تحولات ديجيتال و ظهور فناوري‌هاي نويني مانند هوش مصنوعي و شبكه‌هاي ارتباطي گسترده، جريان اطلاعات و محتوا با سرعت و تنوع بي‌‌سابقه‌اي پيش مي‌رود اما ما هنوز در اين زمينه به سطح قابل‌ قبولي نرسيده‌ايم. 
 
توليدات فرهنگي مرتبط با مهدويت بايد نگاهي جامع و نوآورانه داشته باشند و فراتر از چارچوب‌هاي داخلي تحليل شوند. پيام مهدويت پيامي جهاني است كه بايد در سطح بين‌المللي ارائه شود. در سال‌هاي اخير، تلاش‌هاي قابل ‌توجهي در اين حوزه انجام شده و توليدات خوبي شكل گرفته است، اما سؤال اصلي اين است كه اين توليدات تا چه حد توانسته‌‌اند تصوير واقعي و جامع از امام زمان (عج) ارائه دهند؟
يكي از چالش‌هاي اصلي اين توليدات آن است كه در قالب‌هاي سنتي باقي مانده و نتوانسته‌اند با زبان و ابزارهاي روز هماهنگ شوند. در عصر ديجيتال و به‌ويژه با ظهور هوش مصنوعي، بايد به اين فكر كرد كه چگونه مي‌توان روايت مهدويت را به‌گونه‌اي ارائه داد كه براي نسل جديد، قابل درك، ملموس و الهام‌بخش باشد. بسياري از توليدات فعلي نتوانسته‌اند از ظرفيت‌هاي جديد مانند توليد محتواي تعاملي، بازي‌هاي رايانه‌اي، پادكست‌هاي تخصصي، فيلم‌هاي با كيفيت جهاني و استفاده از الگوريتم‌هاي هوش مصنوعي در تحليل و پردازش مفاهيم مهدوي بهره ببرند. يكي ديگر از ضعف‌هاي موجود، توجه ناكافي به ابعاد اجتماعي و تمدني مهدويت است. تصوير امام زمان‌(عج) در بسياري از توليدات، صرفاً به بعد غيبت و انتظار محدود شده و از نقش ايشان در ايجاد جامعه آرماني، تحقق عدالت جهاني، مقابله با ظلم و مديريت تحولات انساني كمتر سخن گفته شده است. حال براي ارتقاي توليدات فرهنگي و رسانه‌اي در حوزه مهدويت، لازم است از فناوري‌هاي نوين بهره گرفته شود و روايت‌هايي متناسب با ذائقه نسل جديد ارائه دهيم. همچنين بايد توليدات بين‌المللي با كيفيت بالا در دستور كار قرار گيرد. تنها در اين صورت است كه مي‌توان از ظرفيت‌هاي گسترده‌اي كه در اختيار داريم براي ارائه تصوير واقعي و جامع از امام عصر‌(عج) استفاده كرد. به طور مثال يكي از شاخص‌هاي مهم در بررسي مصرف فرهنگي نوجوانان و جوانان، نقش موسيقي است. آمارها نشان مي‌دهند، بخش زيادي از مصرف فرهنگي اين نسل به موسيقي اختصاص دارد. اگر پژوهشي دقيق انجام دهيم، احتمالاً مشخص خواهد شد درصد بالايي از اين مصرف به توليدات غيربومي اختصاص دارد. اين موضوع اهميت توليد محتواي فرهنگي در قالب‌هاي متنوع از جمله موسيقي را نشان مي‌دهد. 
از ضعف‌هاي عمده ديگر، بی‌توجهی به جذابيت و سليقه مخاطب به خصوص در نوجوان و جوانان امروزي است. لازمه بهبود اين وضعيت، همراهي و ميدان دادن به نسل نوجوان و جوان در فرايند توليد و مصرف فرهنگي است. اگر اين نسل در توليد محتوا نقش داشته باشد، محتواي توليدشده با نيازها و سليقه آنها همخواني بيشتري خواهد داشت. 
توليدات فرهنگي مرتبط با مهدويت بايد از تكثر معنايي برخوردار باشد و بتواند طيف‌هاي مختلف مخاطبان را جذب كند. ورود حرفه‌اي به اين عرصه نيازمند تشكيل كارگروه‌هاي تخصصي و گروه‌هاي كانوني براي ارتقا، تنوع‌بخشي و جذابيت‌بخشي به اين محتواهاست. 
در نهايت، بايد به اين نكته توجه داشت كه جنگ امروز، جنگ توليدات فرهنگي و رسانه‌اي است. از لحظه‌اي كه يك كودك چشم باز مي‌كند، تحت‌تأثير رسانه‌ها، تصاوير، موسيقي‌ها و محتواي ديجيتال قرار مي‌گيرد. اين محتواها نه‌تنها بر تربيت، بلكه بر اعتقادات و نگرش‌هاي او نيز اثر مي‌گذارند. بنابراين، برنامه‌ريزي براي تقويت توليدات فرهنگي در حوزه مهدويت يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است. 
 
برخي محتواهاي مربوط به مهدويت در فضاي مجازي همراه با خرافات، پيشگويي‌هاي نادرست يا ايجاد ترس و يأس است. چگونه مي‌توان از نشر چنين محتواهايي جلوگيري كرد؟
برداشت‌هاي انحرافي از مهدويت، مانند افراط‌گرايي يا انفعال، به چند عامل كليدي برمي‌گردد كه بخشي از آن ناشي از ضعف در توليد محتواي صحيح و جريان‌سازي فكري است. علما، رسانه‌ها و نهادهاي اثرگذار بايد به اين موضوع توجه داشته باشند و براي مقابله با اين چالش‌ها برنامه‌ريزي كنند. 
امروزه با توسعه فضاي مجازي، هوش مصنوعي و ارتباطات ماهواره‌اي، مسئله فيلترينگ در سال‌هاي آينده ممكن است معناي خود را از دست بدهد. مهم‌ترين موضوع اين است كه چه محتوايي در جامعه ترند مي‌شود و جريان فكري غالب را شكل مي‌دهد. اگر مصرف فرهنگي جامعه، به‌ويژه نوجوانان و جوانان، به موسيقي و ديگر محتواهاي غيرمرتبط اختصاص پيدا كرده، بايد بررسي كنيم، چه برنامه‌هايي براي ارائه محتواي جايگزين وجود دارد. 
نسل جديد با هزاران انتخاب روبه‌رو است. توليدكنندگان محتواي ديني بايد سرعت، اختصار و تنوع را در نظر بگيرند و توليدات جذاب و كارآمد ارائه دهند. ناهماهنگي بين نهادهاي تأثيرگذار يكي از دلايل عقب‌ماندگي در اين حوزه است. همان‌طور كه در مسائل ديگر، مانند حجاب و عفاف، تأثير رسانه و موسيقي بسيار جدي است، در حوزه مهدويت نيز رسانه‌ها نقش اساسي در جهت‌دهي دارند. 
يكي از ضعف‌هاي ما اين است كه هميشه در برابر شبهات در موضع دفاعي قرار داريم. چرا نبايد خودمان مسئله‌سازي كنيم و موضوعاتي مانند نفي‌خدا، بي‌اخلاقي، ظلم جهاني و انحرافات فكري را مورد نقد و بررسي قرار دهيم؟ رسانه‌ها بايد نقشه دشمن را برملا كنند و اجازه ندهند، جريان‌هاي افراطي و انفعالي، گفتمان مهدويت را منحرف كنند. بي‌ترديد بخش مهمي از انحرافات در حوزه مهدويت، ناشي از خرافات و پيشگويي‌هاي نادرست است. محتواي انحرافي مانند علف‌هاي هرزي هستند كه رشد گياهان سالم را مختل مي‌كنند. براي مقابله با اين معضل، بايد دو اقدام اساسي انجام داد: بررسي مباني و ريشه‌هاي اين تفكرات و توليد محتواي قوي و اثربخش كه متناسب با نيازهاي روز باشد. 
در نهايت، جريان‌سازي صحيح در حوزه مهدويت نيازمند همكاري و عزم جدي بين علما، رسانه‌ها و نهادهاي فرهنگي است. اگر بتوانيم نقشه دشمن را افشا كنيم، شبهات را به چالش بكشيم و محتواي جذاب و متناسب با نياز مخاطب توليد كنيم، مي‌توانيم از بروز انحرافات در اين حوزه جلوگيري كنيم. 
 
با توجه به توضيحات جنابعالي، اگر رسانه‌هاي مدرن بخواهند فرهنگ انتظار را تقويت كنند، بايد روي چه پيام‌هايي تمركز كنند و از چه كليشه‌هايي پرهيز كنند؟
براي تقويت فرهنگ انتظار از طريق رسانه‌هاي مدرن، بايد به پيام‌هاي خاصي توجه كرد كه بر اساس ارزش‌هاي بنيادين فرهنگ انتظار و مهدويت شكل بگيرند. رسانه‌ها بايد به جاي تأكيد بر مسائلي كه صرفاً به ظاهر محدود مي‌شوند، به عمق مفاهيم اساسي فرهنگ انتظار بپردازند. 
مهم است كه رسانه‌ها پيام‌هايي ارائه دهند كه به مفاهيم اصلي مانند حق و باطل، اميد و تلاش در جبهه حق پرداخته و به مفاهيم اصيل ديني و فرهنگي مانند ايثار، جهاد و مقاومت اشاره كنند. اين پيام‌ها بايد كمك كنند تا درك عميقي از فرهنگ انتظار شكل گيرد، جايي كه ارزش‌ها و رفتارها به هم پيوند خورده و فرد منتظر با انگيزه و هدف مشخصي در زندگي روزمره‌اش حركت كند. 
رسانه‌ها بايد از توليد محتواي سطحي و تكراري اجتناب كنند. محتواي اثرگذار نيازمند لايه‌هاي معرفتي عميق است تا بتواند، تغييرات فرهنگي پايدار در سطح خانواده و جامعه ايجاد كند. اگر خانواده‌ها و جوامع درك درستي از مفاهيم حق و باطل، ايثار و جهاد پيدا كنند، اين تغييرات در نهايت به يك تغيير فرهنگي عميق خواهد انجاميد. 
پيام‌هاي اميدبخش نيز در مواجهه با سختي‌ها و چالش‌هاي زندگي بايد در رسانه‌ها گنجانده شوند. به‌ويژه در شرايط اقتصادي و اجتماعي، رسانه‌ها بايد به نقش فرد منتظر در تغيير وضعيت موجود توجه كنند و تلاش براي جبهه حق را به‌ عنوان منبعي از اميد و افتخار معرفي كنند. اين پيام‌ها بايد به نسل‌هاي جوان و نوجوان منتقل شوند تا در رفتار و كنش‌هاي آنها تأثير بگذارند. 
در رسانه‌هاي مدرن، بايد بر اصولي چون اميد، مواجهه حق و باطل و آرمان‌گرايي تأكيد شود چراكه اين اصول در عمق فرهنگ انتظار ريشه دارند و مي‌توانند به نسل‌هاي جديد كمك كنند تا نه تنها درك بهتري از ارزش‌ها و آرمان‌هاي الهي داشته باشند، بلكه آنها را در عمل پياده كنند. براي موفقيت در اين مسير، رسانه‌ها بايد از كليشه‌ها و رويكردهاي قديمي فاصله بگيرند و از متدهاي جديدتر و جذاب‌تري براي نسل امروز استفاده كنند. سرعت و اختصار در ارائه پيام‌ها اهميت زيادي دارد و بايد به‌گونه‌اي باشد كه هم‌زمان عميق و آموزنده باشد. 
در عرصه اميدآفريني، رسانه‌ها بايد پيام‌هايي طراحي كنند كه نشان دهند افراد مي‌توانند در سختي‌ها به حق و آرمان‌هاي بزرگ اعتماد داشته باشند. موضوعاتي مانند وضعيت فلسطين مي‌توانند بستري براي ايجاد پيام‌هايي باشند كه ظلم را نشان دهند اما در عين حال اميد و توانمندي براي مقابله با ظلم را نيز منتقل كنند. 
آرمان‌گرايي، همراه با تعقل، مي‌تواند به عنوان يك مبناي فرهنگي و اجتماعي در رسانه‌هاي مدرن تقويت شود. رسانه‌ها بايد به افراد نشان دهند، براي رسيدن به عدالت و برپايي حكومت امام مهدي(عج)، بايد در زندگي روزمره خود به جهاد، ايثار و مقاومت در برابر ظلم پايبند باشند. 
اين محتواها بايد در رسانه‌ها با ظرافت و دقت كار شوند تا هم جذابيت داشته و هم آموزنده باشند. اين رويكرد مي‌تواند نسل جديد را به تفكر و تعقل وا دارد و آنها را به يك جامعه پويا و منتظر واقعي تبديل كند. در نهايت، رسانه‌ها بايد به‌طور مؤثر رفتارهاي مثبت و ساده‌اي مانند نحوه سلام‌كردن، تبسم و ديگر رفتارهاي مثبت را در پيام‌هاي خود وارد كنند. اين اقدامات مي‌توانند تغييرات مثبت و معنوي در جامعه ايجاد كنند و رسانه‌ها را در رسيدن به اهداف فرهنگي خود ياري كنند. 
 
اشاره به حوزه جوان و نوجوان كرديد. يكي از خصوصيات اين قشر ارتباط با پيام‌هايي است كه داراي هيجان است. چگونه مي‌توان از اين نقطه براي آشنايي بيشتر و درك فرهنگ انتظار بهره برد؟
هيجان در رسانه‌ها و ارتباطات امروزي نقش بسيار مهمي دارد و بايد به آن توجه ويژه‌اي شود. هيجان و احساسات، به‌ ويژه در سنين نوجواني و جواني، عامل اصلي جذب مخاطب و برقراري ارتباط عميق با پيام‌ها و محتواها هستند. وقتي رسانه‌ها مي‌خواهند فرهنگي خاص يا مفهومي را انتقال دهند، بايد نحوه بيان هيجاني آن را در نظر بگيرند تا مخاطب از همان ابتدا جذب و درگير موضوع شود. 
هيجان‌هاي مثبت كه همراه با تعقل و تفكر باشند، مي‌توانند تأثير عميق‌تري بگذارند. اين هيجان‌ها نه تنها به جذب توجه كمك مي‌كنند، بلكه باعث مي‌شوند مخاطب به تفكر و تحليل موضوع نيز پرداخته و درگير مفاهيم شود. براي مثال، وقتي پيام‌هاي مربوط به انتظار و آرمان‌هاي مهدوي با هيجان‌هاي مثبت و اميدبخش بيان شوند، مخاطب نه تنها از نظر احساسي تحت تأثير قرار مي‌گيرد بلكه به‌طور منطقي و عقلاني هم اين مفاهيم را بررسي مي‌كند. 
در رسانه‌هاي مدرن، استفاده از تكنيك‌هايي مانند تصاوير جذاب، موسيقي‌هاي تأثيرگذار، روايت‌هاي هيجان‌انگيز و بهره‌گيري از عواطف مثبت مي‌تواند تأثيرگذاري بيشتري داشته باشد. به‌ويژه در محتواهاي آموزشي و تربيتي، لازم است هيجان با عقلانيت هم‌راستا شود تا پيام نه تنها دلپذير بلكه قابل درك و عملي هم باشد. 
در زندگي روزمره نيز در رفتارهاي ساده‌اي كه اشاره شد مانند نحوه سلام كردن، تبسم و رفتارهاي مثبت ديگر، مي‌توان از همين اصول بهره برد. اگر رسانه‌ها بتوانند اين رفتارها و هيجان‌ها را به درستي در پيام‌هاي خود وارد كنند، نه تنها جذابيت ايجاد مي‌شود، بلكه تغييرات مثبت و معنوي در جامعه نيز شكل خواهد گرفت. 
 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار